دیری است که همه پذیرفته‌اند تقسیم کار تخصصی، از پراکنده‌کاری و پخش کردن توانایی‌ها در کارهای مختلف، کارایی بیشتری دارد.

آدام اسمیت برای توضیح دادن تقسیم کار تخصصی، یک کارخانهٔ میخ‌سازی را مثال می‌زند:

یکی سیم را از کلافش بیرون می‌کشد، دیگری آن را صاف می‌کند، سومی تکه‌تکه‌اش می‌کند، چهارمی سیم را نوک‌دار می‌کند، پنجمی نوک را می‌ساید و تیزش می‌کند. نوک‌دار کردن میخ دو سه مرحله کار دارد. دسته کردن و کنار هم چیدن میخ خودش کاری است و براق کردن آن‌ها کاری دیگر. حتی کاغذپیچ کردن آن‌ها هم خودش کاری است.

اسمیت دریافته بود که ده کارگر متخصص که هر کدام یکی از مراحل کار را انجام می‌دهند، هر روز مجموعاً ۴۸۰۰۰ میخ تولید می‌کنند اما کارگری که همهٔ کارها را خودش انجام می‌دهد شاید روزی ۲۰ میخ تولید کند که این رقم با میانگین تولید هر کارگر در جریان تقسیم کار (۴۸۰۰ میخ) فاصلهٔ زیادی دارد.

صد البته که ما از روزگاری که آدام اسمیت از تقسیم کار تخصصی در کارخانهٔ میخ‌سازی مثال می‌زند راه درازی را طی کرده‌ایم.

امروزه مشاغل بسیار تخصصی‌تر شده و به عنوان مثال ما دیگر حرف از پزشک به میان نمی‌آوریم، بل‌که از پزشک اطفال، پزشک مغز و اعصاب، پزشک متخصص پوست حرف می‌زنیم.

ما برای یک اقتصا کارآمد چاره‌ای نداریم جز این‌که به یکدیگر وابسته باشیم و در تعامل با یکدیگر به دادو ستد بپردازیم. فعالیت اقتصادی اساساً چیزی نیست مگر دادوستد داوطلبانهٔ دارایی افراد.

این تفاوت ارزش‌گذاری افراد است که موجب سرگرفتن دادوستد می‌شود. تجارت، وضع هر دو طرف معامله را بهتر می‌کند.

ثروت حاصل مبادله و مبادله حاصل تقسیم کار تخصصی است. زیرا تقسیم کار تخصصی موجب می‌شود افراد به جای این‌که همهٔ مایحتاج خود را بسازند، بخشی از آن را از دیگران بخرند.

کارایی تقسیم کار تخصصی بیش از خودکفایی است و پرداختن به یک کار تخصصی، ثروت بیشتری نصیب افراد می‌کند تا این‌که خودشان بخواهند همه‌چیز را تولید کنند.

هنوز برخی حاکمان هستند که تمام سیاست‌گذاری‌هایشان را بر پایهٔ خودکفا شدن می‌گذارند.

به گفتهٔ لس لیوینگستون:

خودکفا بودن از بعضی جهات بسیار رضایت‌بخش است، اما با وجود این رضایت‌مندی،‌ موجب خلق ثروت فراوان نمی‌شود؛ زیرا خودکفایی لزوماً موجب کارآمدی نمی‌شود. همه‌کاره بودن یعنی تبحر نداشتن در هیچ کاری. همه‌کاره بودن، اساساً نمی‌تواند کارآمدی بیاورد. مخلص کلام، پایان راه خودکفایی، تهیدستی است.

اگر بپذیریم در یک جهان آزاد زیست می‌کنیم که در  چهارچوب قوانینی در تعامل و ارتباط با سایر کشورها هستیم، دادوستد را جایگزین خودکفایی می‌کنیم.

منبع الهام‌بخش: اقتصاد به زبان ساده | لس لیوینگستون | شادی صدری | دنیای اقتصاد