مت هیگ:

«گاهی برای حرکت به جلو باید عقب بروید. نیاز دارید با درد روبه‌رو شوید.»

راه‌های زیادی را آزموده‌ام. ورزش کرده‌ام. کتاب خوانده‌ام. برای کنکور و ورود به یک دانشگاه خوب تلاش کرده‌ام. سفر کرده‌ام. کنار ساحل دریا قدم زده‌ام و ژست متفکر به خود گرفته‌ام! حرف زده‌ام. بیش از ده سال گرفتن گواهینامهٔ رانندگی را به تعویق انداختم چون رانندگی را مخل فکر کردن می‌دانستم!

و به این نتیجه رسیده‌ام که نوشتن می‌تواند یک شیوهٔ کارآمد برای فکر کردن باشد.

اواخر بهمن ماه سال ۱۴۰۰ تصمیم گرفتم هر روز صبح سه صفحه را بنویسم. بعد از گذشت بیش از هفت ماه که انباشت این صفحات روی هم توجه‌ام را جلب کرد،  این فکر از ذهن‌ام گذشت که یک تصمیم درست یا اشتباه در یک لحظه، خروجی همان لحظه نیست. یک روند چند روزه، چند ماهه و چند ساله طی می‌شود تا شما در یک لحظه تصمیمی بگیرید.

باور دارم جدای از نتیجه، می‌توان روند یک تصمیم درست را یاد گرفت و در خود پرورش داد.

مهاجرت یک تصمیم ناگهانی نیست.

کارآفرینی یک تصمیم ناگهانی نیست.

متقابلاً، ماندن و کارمندی هم یک تصمیم ناگهانی نیست.

کسانی که چنین ادعایی دارند، احتمالاً نمی‌دانند که از ماه‌ها و سال‌ها قبل چنین تصمیمی را فعالانه و یا منفعلانه گرفته بودند و حالا خروجی تصمیم خود را مشاهده می‌کنند.

برای مهاجرت یا ماندن، کارآفرینی و یا کارمندی، و یا هر تصمیم سرنوشت‌ساز دیگر، به اهمیت ایجاد زیرساخت‌ها در خودتان و یا کسب‌وکارتان فکر کنید. این کم‌ترین کاری است که می‌توان انجام داد.

چه توانمندی‌هایی را باید در خودتان بسازید و یا بهبود دهید؟

کدام بخش از کسب‌وکار شما نیاز دارد توسعه پیدا کند و یا اصلاً حذف شود؟

استراتژی شما برای زمانی که پشامدهای غیرمنتظره غافلگیرتان می‌کند چیست؟

گاهی به ذهن‌تان اجازه دهید بدبین باشد. ایرادی ندارد در تفکر بدبین باشید. اصلاً به تعبیر اریک امانوئل اشمیت، بدبینی مزیت انسان‌های اهل تفکره.

هر اقدام و تصمیم را که در نظر بگیرید، مهاجرت باشد یا ماندن، کارآفرینی باشد یا کارمندی، یک طیف است که یک سر آن خوشایند و رضایت‌بخش است و طرف دیگر آن، این واقعیت که می‌تواند ناخوشایند و دردناک باشد.

این‌که کجای این طیف باشید، بستگی به زیرساخت‌هایی دارد که در خودتان و یا کسب‌وکارتان ایجاد کرده‌اید.

بیایید این توصیهٔ روبرت گانتر را جدی بگیریم:

در مسیر جادهٔ مورد نظرتان، یک شهر بسازید.

او مثال می‌زند استیو جابز، مخترع نابغهٔ آی‌پاد و مدیر عامل شرکت اپل فقط در پی تولید یک دستگاه پخش موسیقی مدرن و بی‌ایراد نبود. او بر پایهٔ این محصول، یک اکوسیستم کامل بنا کرد. او فراتر از یک دستگاه معمولی پخش موسیقی (که در آن زمان تمام تمرکز اپل بر آن قرار گرفته بود) فکر می‌کرد. او به مدیریت محتوای این دستگاه، به گردآوری موسیقی برای آن، تولید نرم‌افزاری که ارتباط بین دستگاه و کامپیوترها را برقرار کند و نیز بازاری برای فروش ارزان‌قیمت موسیقی (هر آهنگ تنها ۹۹ سنت) فکر می‌کرد. او در حال طراحی یک دنیای جدید بود. او با این طرز تفکر چیزی خلق کرد که شرکت‌های بزرگ فعال در صنعت موسیقی، نتوانسته بودند به آن دست پیدا کنند. بعید به نظر می‌رسید که یک دستگاه پخش موسیقی معمولی -بدون توجه به حواشی آن- بتواند چنین موفقیتی کسب کند. این حرکت سیستماتیک و همه‌جانبه بود که به چنان موفقیت خارق‌العاده‌ای منجر شد.

به بیان روبرت گانتر، هنگام تصمیم‌گیری، به عواملی که پشتیبانی آن‌ها برای موفقیت تصمیم‌تان ضروری است بیندیشید.