اول از همه
مطالعات متعدد نشان دادهاند که انسانها بیش از آنکه انگیزه داشته باشند به سود برسند، انگیزه دارند در برابر زیان مقاومت کنند.
۲
استیون جانسون در کتاب «دوراندیشی» مینویسد:
گویی در جعبهابزار ذهنی مادرزادی ما نیرویی هست که سخت در برابر تسلیم چیزی که مالک آن هستیم مقاومت میکند، حتی اگر تسلیم کردنش در بلندمدت به نفع ما باشد.
۳
با نگاه بلندمدت تصمیم گرفتن کار آسانی نیست. اینکه بتوانیم در منابع متعدد دنبال سرنخ باشیم و خود را محدود به یک رویکرد نکینم.
۴
معمولاً تمایل به استفاده از شواهد و گزینههای در دسترس به ما امکان تصمیمگیری با نگاه بلندمدت را نمیدهد. آسانتر آن است که خود را با ابهام و عدم قطعیت به چالش نکشیم.
۵
گاهی بهترین دفاع، یک حملهٔ خوب است. اساساً شانس چیزی نیست مگر در معرض فرصت قرار گرفتن. در لاک دفاعی فرو رفتن ما را از فرصتها دور میکند.
۶
اصطلاح آرزوی پنهان شکست را از روانشناسی تحلیلی وام گرفتهام. ممکن است از سایر حوزهها به درون روانشناسی نفوذ کرده باشد، اما اندازهای اهمیت دارد که هم در توسعهٔ کسبوکار قابل بیان است و هم در رشد فردی.
اینجا -آروزی پنهان شکست- نقطه ای است که از تصمیم گرفتن و پذیرش مسئولیت عواقب تصمیم فرار میکنیم. در پیله میمانیم تا مبادا پروانه شدن ما را در معرض تهدیدها قرار دهد.
۷
ناگفته پیداست هیچ مرز مشخصی میان فرصتها و تهدیدها نیست. جایی که فرصت هست، تهدید هم هست. و آنجایی که تهدید کمانه کرده، فرصت را در دل خود نهفته دارد.
آخر از همه:
آیا جنم تصمیمگیری را پیدا کردهام؟