… اما فارغ از این‌که کدام رویکرد بهتر از بقیه به کار آید -با توجه به وضعیت منحصربه‌فردی که با آن مواجه هستیم و عادات و گرایش‌های ذهنی متمایز خودمان- دو چیزی که تقریباً همیشه از آن سود می‌بریم زمان و دیدگاه جدید است.

ما غالباً نقاط را می‌بینیم و نه روندها را. «فکر کردن» برای‌مان نقطه‌ای است که می‌تواند به دیدگاه جدید منتهی شود.

اگر با دقت بیشتری نگاه کنیم، گاهی روند فکر کردن ما را به نقطه‌ای می‌رساند که زمان -این منبع ارزشمند- هدر می‌رود و در وضعیتی قرار می‌گیریم که به فلج تصمیم‌گیری می‌انجامد.

مواقعی هست که باید به اصطلاح خوب فکر کنیم. قدم بزنیم. بخوابیم. حرف بزنیم. بخوانیم تا بل به دیدگاه تازه‌ای دست یابیم.

زمان‌هایی هم هست که بهتر است سرعت روند تصمیم‌گیری را افزایش دهیم. این به معنای شتاب‌زدگی نیست؛ مسئله، زمان است.

به گفتهٔ ملکوم گلدول، برگزاری چارت برنامه‌ریزی، در دل جهنم، راهبردی ویرانگر برای مبارزه با آتش است.

گاهی باید خود را با این پرسش روبه‌رو کنیم که آیا در وضعیتی که فشار زمانی شدید است،‌ آمادگی لازم برای تصمیم‌گیری درست را داریم؟