معمولاً هر گاه ایده‌ای برای فعالیت در بازار به ذهن‌مان خطور می‌کند، شاید از اولین هدف‌هایی که در نظر می‌گیریم این باشد که به نحوی کار کنیم که بتوانیم آن سهم از بازار را به انحصار خود دربیاوریم. تا آن‌جایی که هیچ عامل بیرونی قیمت محصول یا خدمات‌مان را تعیین نکند. به بیانی، قیمت‌گذار باشیم و نه قیمت‌پذیر.

دو نکته را بهتر است در نظر داشت:

نخست این‌که انواع انحصارِ کامل و محدود چه از طرف فروشنده باشد و چه خریدار، ذاتاً ناپایدار و گذرا هستند.

همیشه رقیبانی بالقوه و تکنولوژی‌هایی نو در گوشه‌وکنارکشورها یافت می‌شوند که انواع انحصارهای فروشندگان و خریداران کنونی را برچینند.

در همین اقتصاد بیمار ایران، هر چند صنعت خودروسازی در انحصار دو شرکت ایران‌خودرو و سایپا است، در صورت آزادسازی واردات، بازار خودرو رقابتی‌تر شده و از حالت انحصار به مرور خارج می‌شود.

دومین نکته، پدیدهٔ رایج جایگزینی است.

تعداد زیادی از کالاها و خدمات، جایگزین‌هایی دارند که بعضی بسیار شبیه این کالاها و خدمات هستند و برخی شباهت کم‌تری دارند؛ اما همین کالاهای مشابه آن‌قدر توانایی برآورده کردن نیاز متقاضیان را دارند که از تأثیر انواع انحصارات فروشنده و خریدار بکاهند.

در همین وضعیت انحصار خودروسازی داخلی، کم نیستند کسانی که استفاده از وسایل نقلیهٔ عمومی را به خرید وسیلهٔ نقلیه ترجیح می‌دهند.

جا ماند! و اما نکتهٔ سوم:

حتی اگر رقابت‌کنندگانِ بالقوه اندک‌شمار و تکنولوزی‌های نو بسیار ناچیز باشند، و در عین حال جایگزین‌های مناسبی پیدا نشوند، باز هم سایهٔ شکست انحصار در گوشه‌وکنار بالای سر بازیگران اقتصادی در حرکت است.

بازار همواره در حال تحول و تغییر است. انتخاب یک هدف ایستا، مناسب برای یک فضای پویا نیست. انحصار بازار، یک استراتژی کاملاً ایستا است که دیر یا زود از چرخهٔ تحول و تغییر جا می‌ماند.

داشتن تداوم و انعطاف لازمهٔ کار کردن در بازار و اقتصاد تحول‌یابنده است. در چنین اقتصادی، هیچ جای امنی برای انحصار کامل فروش، انحصار کامل خرید، انحصار محدود فروش یا انحصار محدود خرید یافت نمی‌شود.

منبع الهام‌بخش: اقتصاد به زبان ساده | لس لیوینگستون | شادی صدری | دنیای اقتصاد